اقای مافیا

#پارت_10
آقای مافیا ♟🎲

+ادم باش آفاق ادم باش

به سمت خونه پا تند کردم و رفتم توی خونه

با خوشحالی به مامانم سلام کردم و گفتم:

+مامان جونم کی میریم

_ ایشالله بعد از ناهار

باشه ای گفتم

و به سمت اتاقم حمله ور شدم
رو تخت دراز کشیدم
همش ذهنم درگیر سوسن و رفتار عجیبش بود

بعد از ناهار به سمت لوازم آرایشی حرکت کردیم
و بلاخره من به ارزوم رسیدم

و پک لوازم ارایشی صورتیم و گرفتم
با مامان سمت خونه رفتیم و من با ذوق رفتم تو اتاقم

بعد از چند ساعت که قربون صدقه لوازم ارایشی
رفتم ازشون دل کندم

نگاهی به ساعت کردم
وقتی دیدم نزدیک غروب پشمام ریخت

همون موقع صدای زنگ خونه بلند شد
سریع رفتم پایین و در خونه رو باز کردم

و سوسن و با لبخند گشاد و تیپی بهتر از تیپای
قبلیش دیدم

به سمتش برگشتم و گفتم:

+به به سوسن خانم چقدر تیپ زدین

_ اخ حسودی نکن حالا آفاق خانم شما خیلی
چشماتون شوره

+ زهر مار بیا تو

همینطور که داشتم با سوسن حرف میزدم
صدای رادمان و شنیدم

_ آفاق کیه؟
دیدگاه ها (۰)

#پارت_11آقای مافیا ♟🎲_ آفاق کیه؟ +هیشکی داداش دوستمه سریع او...

#پارت_12آقای مافیا ♟🎲+ اره حالا این کارت چیه_ببین ابجی این ک...

#پارت_9آقای مافیا ♟🎲+ ا.. ا.. اره چطور؟لبخند ریزی زد و گفت:_...

#پارت_8 آقای مافیا ♟🎲هیچی نگفتم و سرمو به سمت دیگه ای چرخوند...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

رمان اوشی نوکوقسمت دوم🔮گفتم چطوره بد مدرسه برم دنبالشون🙂حوصل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط